تصمیم بزرگ
سلام مهربانم
بعد از مدتها من و بابای مهربونت تصمیم گرفتیم تا جمع مون رو یکم بزرگتر کنیم و تو رو به این دنیا دعوت کنیم البته من خیلی مردد بودم ولی به هر شکلی بود راضی شدم
بعد از کلی جستجو درباره یک دکتر خوب خانم دکتر لیلی صفدریان رو انتخاب کردیم که طرف قرارداد بیمارستان آتیه بودن.
بالاخره ازشون نوبت گرفتیم و رفتیم مطبشون البته با بابایی.
راستی اولین روزی که رفتیم مطب بابایی به مناسبت سالگرد ازدواجمون واسه من گوشی خریده بود و تو مطب بهم داد
مطب خانم دکتر تومیدون فاطمی بود که بابایی نمی تونست ماشین بیاره و با مترو رفتیم
تو مطب هم یکم تو ذوقمون خورد جون خانم دکتر بابایی رو راه نداد
به هر حال خانم دکتر بعد از معاینه مامانی یک سری آزمایش کلی واسم نوشت و قرار شد با جواب آزمایشات دفعه بعد برم پیششون.
چندهفته بعد با جواب آزمایشات رفتیم دکتر و نظر دکتر نسبت به جوابا مساعد بود و برام ی سری آزمایش دیگه نوشت و گفت هیچ اقدامی نکنیم تا ایشون بگن
1392/07/05 که با جواب رفتیم خانم دکتر به ما اجازه داد تا واسه حضورت اقدام کنیم